اگر چه مشکل این شهر بن بست تنها وجود چنین احساس ها و خواستن های یک جانبه نگرانه نیست ، اما اینکه شما پافشاری داشته باشی که در جایی با بافت کشاورزی شامل مرکبات و چای و نیز قابلیتی کم نظیر برای جذب بی شمارگردشگران، بر ساخت دانشگاهی دیگر در آن شهر پای بفشرید ،سخنی است که نیازمند واکاوای چند باره خواهد بود.
البته که شهرداران پول میخواهند و شوراها هم پول تا از خودشان نقشی بیافرینند و در نتیجه این ساخت و سازهای بی برنامه از دم دستی ترین کارهاست.
بی گمان این نگاه های توسعه سوز با پشتیبانی کارگزاران تنگ چشم و نمایندگانی که در مجلس راهبرد توسعه را می نویسند، شکل می گیرد تا کشور را بهر شیوه ای وابسته محض در همه ی زمینه ها بکنند .
و حالا اینکه چرا در شهری بن بست در پای کوه با وجود محدودیت زمین این همه ولع در ساخت دانشگاه آنهم در بهترین باغ های چای دنیا با قدمت صد ساله را دارند ، هم باید در اندیشکده هایی واکاوی شود و آنها را به آمایش سرزمینی توجه دهیم که توسعه باید متوازن باشد یعنی هم راستا باشد همپا و هماهنگ و هم پوشان باشد، خلاصه در همه ی ابعاد باشد !.
وقتی این درک دم دستی بین کارگزاران نظام مرده باشد، البته که بنگاهدار پای کوه خواهد گفت ولش کن رفیق تو رو خدا بذار یه لقمه نون گیرمون بیاد، حفظ زیست بوم کیلویی چند، آمایش سرزمین چه کوفتی یه !.
به نظرم اکنون نگاه یک بنگاه دار در کشورم با نگاه یک مدیر اجرایی یک کاسه شده ، چرا که این همه سال رسانه ها و کارشناسان از قانون ارث گفتند، از حمایت کشاورز گفتند که باغ هایشان را نفروشند و فرزندانشان بمانند ، از جنگل تراشی، از تغییر کاربری، از حفظ گونههای گیاهی و جانوری ، از اجازه ندادن به حذف چشمه سارها به بهانه تامین آب فلان روستا در عمق کوهستان ها و بسیاری دیگر که برآیند شان چنین شده که اکنون میخواهیم چندین هکتار باغ مرغوب چای را در محدوه شهر واجارگاه شهرستان رودسر به تاسیس دانشگاه اختصاص دهیم !.
از یادمان نرود که در این سال ها هزاران هکتار باغ چای به ویلا تبدیل شده ، رها سازی شده و تغییر کاربری داده شده و قانون گذاران خدوم هم همچنان خادم و نوکر مردم باقی مانده اند!.