همواره شنیده ایم که باید حرمت زنان در جاهای پرجمعیتی چون ورزشگاهها پاس داشته شود و اجازه ندهیم تا مردها از دایره ادب خارج شوند . اما شنیده ها و دیده ها حکایت دارد که شماری از دخترکان در استادیوم ها فحاشی هایی برزبان می رانند که باید خانواده ها مراقب پسران خود باشند. اینکه این پدیده بدشگون از کی چرا و چگونه دامنگیر خانواده ها شده و آن وقار و حیای زنان اندکی و گاه شاید خیلی نم برداشته را باید واکاوی کرد و ریشه یابی که از چه راهی و چگونه میتوانیم این بزرگ زادگی ایرانی سلحشور و ایرانی متین و بامنش را دوباره را به جایگاه اصلی اش برگردانیم. واکاوی کنیم که آیا این پدیده از متن نوگرای اندیشه هایی چون فمنیست و واندیشه خود اتکایی زن و اندیشه استقلال طلبی او و یا از سردرگمی و عدم خود باوری و اعتماد به نفس و یا دوری جستن از دین و ایمان و هویت تاریخی است؟!. آیا آن نوجوان و جوانی که خاستگاه ادب آموزی اش از خانواده های دین باور و یا دانش آموخته بوده نیز چنین بی پروا در جاهای همگانی سخن های زشت بر زبان میراند ؟. آیا نظام حاکمیتی در بزنگاههایی که باید به ادب آموزی توجه می کرد، بهر برهانی کم توجه بوده و و بعبارتی در حکومتی که داعیه دار مکارم اخلاق است چنین کارکردی توجیه پذیر خواهد بود ؟. هر چه که هست اکنون آب از سر گذشته و چه یک وجب و ده وجب، اما با این وجود باید کار درمان را از یک جایی آغاز کنیم و البته از نسخه پیچی داروهای تلخ و بدمزه پرهیز کنیم که تاکنون پاسخ خوبی بدست نداده است . آمیزه ای از کارکردهای فرهنگی و تشویق و ترغیب و پرداختن به ساخت خانواده و مشاوره های روان شناختی برای پدران و مادران در سال ای اول بچه داری بی گمان از چنین چالش های فرهنگی نکوهیده ای جلوگیری خواهد کرد