بی گمان در انجام یک کارکرد اجتماعی هر فرایندی که در ذهن برنامه ریزان ومدیران دستگاههای اجرایی کشور باشد، باید سرآغاز در سود و زیان آن جستجو شود ، آنجا که بدانیم آیا انجام این کار در اداوار گذشته بازخورد خوبی داشته ، برای مرم آورده مهم روانی و فرهنگی و اقتصادی قابل ملاحظه ای داشته ، هزینه کرد کلان آن توانسته ارمغانی برای مردم و جامعه ببار آورد، ایا آنهایی که درانجام آن کار مشارکت دارند، از اثربخشی لازمی برخور بوده اند و آیا این رویه توانسته برسایر گزینه ها مزیت داشته باشد ؟.
اینکه سال های سال در کشورمان هزاران پروژه افتتاح شود و هزاران نفر از کارمندان دستگاههای اجرایی با هزاران خودرو و هزاران بنر و هزاران پرس غذا و مهمتر از همه هزاران ساعت وقت ارزشمند انسان عامل توسعه بهدر رود، ارزشش را دارد که بعد شاهد مرگ و ناکارآمد شدن وزیر ورزش باشیم ؟!.
مثلا استاندار گیلان با طی صدها کیلومتر در روستایی یک خانه ی ورزش و یک خانه مددجویی را افتتاح کند و یا وزیر ورزش کشور با آن تنگناهای بی شمار درفدراسیون و فرار ورزشکاران به کشورهای دیگر، مدام به استان ها سفر کند و با خواهش نماینده مجلس یک مرغداری راافتتاح کند تا خوشایند آن نماینده مجلس باشد و البته آن نمایندگان هم گاه از مسیر ناصواب کمی اعتبار بیشتر از بدنه دولت بدر آوردند" آیا دردی از دردها و گلایه های فروخته جامعه می کاهد؟!.
حالا بدتر آنکه دراین هزینه کردهای میلیاردی توسط دستگاههای اجرایی کشور گاه می بینیم که وزیر ورزش به نیرویی ناکارآمد تبدیل می شود و معاونی فوت کند و دردی بر جامعه فزوده شود تا که بگوییم ما پرتلاش هستیم و در تکاپو هستیم تا ثابت کنیم که همه جا هستیم و این یعنی بودن و اقتدار و خدمت بهنگام؟!!.
بهرروی پیشنهاد میدهیم زین پس همه ی افتتتاح ها را به مسوولین محلی هر منطقه بسپارید و مقام های دولتی آن بالا و در مرکز استان ها و کشور و از راه مجازی پیامی بفرستند و کار تمام که از این همه هزینه کرد و تنش های اجتماعی حضور خود هم بکاهیم.