جایگاه ورزش اگر چه برای اهالی اش از جهت درآمدی آنچنان چرب و چیلی نیست ،گویا برای سیاسیون که از مردم رای میگیرند تا برای مردم کار کنند انگاری زیادتر از زیاد چرب و چیلی باشد.
نمایندگان که با انبوهی از خواسته ها و تنگناهای اجتماعی و زیست محیطی دست به گریبان هستند دریافته اند که در ساختار ورزش اگر روزنه اش را پیدا کنند آب و نانی براه هست که آن سرش ناپیداست.
این آوردگاه اگر که برای کارکنانش با پایین ترین حقوق دریافتی در سطح کشور و هیات های ورزسی ای که با سیلی هم صورتشان سرخ نمی شود، آب و نانی ندارد ؛همه و همه گواهی می دهد که گذر یک نماینده دلخوش و سرسبز دو بار در یک هفته و دیدار با مدیره کل از سرنخ هایی خبر میدهد با مزه و طعم ی دیگر.
بماند که این نماینده در هفته گذشته حرف های سر سنگینی درباره زیست بوم گیلان زد ومهاجرت خارجکی ها و دلواپسی هایش گفت ،اما به گواه تاریخ ۴۳ سال گذشته گیلان؛ کمتر جایی از آن روی خوش آبادانی متوازن را به خود دیده است. گیلان آبادان نشده چون سیاسیون آن همواره بدنبال زد و بند بودند و مدیرانش هم به فکر حفظ جایگاه خود
و در این سیر ناهمگون البته آن چیزی همواره گم و ناپیدا می ماند همان توسعه پایدار و متوازن است .
آیا وقتی دراستانی زباله شهری اش به ارتفاع ۹۰ متری میرسد ،دیگر
وقتی برای آمدن چندباره به ساختار ورزش استان می ماند؟!.
حالا گیریم که کارمندان ورزش استان با قرارگرفتن در رتبه اخر حقوق دریافتی کشور توان ناله و جزع نداشته باشند ؛آیا نمایندگان مردم دلشان میآید از چنین کلاهی بی پشم مویی بکنند؟!