روستای «پیله داربن»،که نام خود را از درخت تنومندی وام گرفته است ( آبادی کنار درخت بزرگ).در مجاورت روستای " تخته پل " قرار دارد.و به روستاهای" فخب "، " کماکل " و " رجب آباد"، نزدیک است." پیله داربن "، فاصله زیادی با دهستان پیربازار واقع در بخش مرکزی شهر رشت، ندارد. پیربازاری که روزگاری بزرگترین بازار ساحلی و بندر بود. کاهش سطح آب تالاب بندر انزلی کم کم از اعتبار پیربازار کاست، اما این لنگرگاه، متجاوزان زیادی را به خود دیده که از این معبر پای در خاک گیلان نهادند." روستای پیله داربن "، از روزگاران گذشته تاکنون به چند چیز معروف است، مردمان شریف و نجیب، محصولات باغی و دامی ، خاصه پیله ابریشم، برنج، انواع صیفی جات ، اسب ، گاو و گاومیش.امّا، بارزترین وجه قابل طرح « نبرد مردم پیله داربن با قوای متجاوز روسیه تزاری در عصر قاجار است.»اهمیت نبرد پیله داربن ، از این منظر قابل طرح و بررسی می باشد که در تمامی جنگ هایی که قوای روسیه تزاری در میهن عزیزمان " ایران " داشته اند ، منتهی به پیروزی قوای متجاوز روسیه تزاری شده است.و البته مردم دلیر و شجاع پیله داربن ،در نهایت از جان گذشتگی و فداکاری مثال زدنی ، با نثار خون خود موجبات شکست نظامیان متجاوز روسیه تزاری به فرماندهی سرهنگ " پالکونیک " را رقم زدند.
نبرد پیله داربن ، شکست قوای روس:
یکی از این جنگها در ۱۵ ربیع الاول سال ۱۲۲۰هجری قمری مطابق با سال 1184 خورشیدی و 1805 میلادی، اتفاق افتاد. زمانی که ژنرال پاول سیسیانف( معروف به ششچندر )، فرمانده قوای روس با ۱۲ کشتی جنگی ،رشت و انزلی را به تصرف خود درآورد. فرمانده این سپاه «پالکونیک(معروف به سرهنگ شفت)» بود. او مقاومت مردم رشت در لابه لای نیزارها را محاسبه نکرده بود و برخلاف تبریز، که به تصرف روسها درآمده و منجر به انعقاد عهد نامه ننگین ترکمنچای شد، افزون بر هزارسرباز روس در پیله داربن از پای درآمدند.فقط سرهنگ پالونیک و چند نفر از یارانش ، موفق شدند از تالاب بندر انزلی، جان سالم به در ببرند.
زنده یاد «عزیز طویلی»، نویسنده و مورخ اهل بندر انزلی، نبرد پیله داربن را در قالب یک داستان زیبا به تصویر کشیده است. او در کتابش تصویری از درخت پیله داربن در سال ۱۳۷۳ ارائه داده است. وی در لابه لای داستانش یاد میکند که تیراندازان ماهر گیلان که بیشتر شکارچیان اهل شفت بودند، لابه لای بوته زارها و پشت درختان تنومند ، به کمین روسها نشسته بودند.
ایجاد تلههای انفجاری در زمین، اسبها و سربازان روسی را فلج کرد و یک مرتبه موجی از بدنهای تکه پاره سربازان روسی را به اطراف پرتاب کرد، پای فرمانده روسی نیز به شدت آسیب دید.
« عزیز طویلی» بهت این ژنرال روسی را اینگونه توصیف میکند: «نگاهی به پشت سر و به فریادها انداخت موهای بدنش سیخ شد... آنچه میدید یک طوفان بود... پیرمردی را دید که عمامهای به سر دارد و پیراهن سفید و بلندی پوشیده بود و با پای برهنه در حالی که شمشیری در دست دارد، پیشاپیش موجی از انسانها که در دستشان تفنگ، بیل، قمه، قداره، شمشیر، چوب و چماق بوده از سمت پیربازار هجوم میآورند....»
این نبرد در زمان خود چنان اعتماد به نفس مردم محلی را افزایش داد که موجب شد خصوصیات شهدا و فرماندهان این نبرد سالهای سال به صورت اسطوره و افسانه روایت شود. سالها پیش از انقلاب ملی – دموکراتیک مشروطیت در گیلان و نهضت جنگل، نبرد پیله داربن ، مهمترین مقاومت ملی بود که سینه به سینه روایت و حفظ میشد.
فرمانده نبرد پیله داربن که بود؟
فرمانده نبرد پیله داربن،"میرزا موسی خان منجم باشی لنگرودی "، حاکم و نایب الحکومه گیلان (معروف به نایب رشتی ) بود؛ که با درایتش و در عین حال،جان فشانی های مردم شجاع گیلان زمین، توانست موجبات شکست و فرار ژنرال پاول سیسیانوف را فراهم آورد.زنده یاد " جهانگیر سرتیپ پور "، نویسنده کتاب «نامها و نامدارهای گیلان» نیز یادی از این مقاومت ملی میکند و درباره فرمانده این نبرد مینویسد: «موسی، فرزند میرزا محمدرضا لنگرودی و برادر میرزا محمدصادق منجم باشی است. وی از ریاضیدانان و معتبران در علم نجوم بود که در دربار قاجار منزلت و اعتبار یافت و به عنوان منجمباشی دربار ملقب شد. میرزا موسی از مدیرانی بود که با قدرت منطق بر بسیاری مشکلات غلبه میکرد. موسی حکمران گیلان هم بود.»
«جهانگیر سرتیپپور» درباره حکمرانی وی در گیلان مینویسد: میرزا موسی منجم باشی گیلانی، حوالی سالهای ۲۰-۱۲۱۹ هجری قمری حکمران گیلان بود. در عهد حکمرانی او قسمتی از قوای روسیمأمور تسخیر گیلان شد. در آن اوقات همه قوای لشکری و جنگجویان عشایری سرگرم جنگ با روسها در جبهه قفقاز بودند و شهر رشت، فاقد قوای دفاعی بود. با این همه مردم رشت داوطلبانه آماده دفاع شدند و میرزا موسی خان منجم باشی با توزیع اسلحه بین داوطلبان، آنان را به سوی پیربازار گسیل کرد. مجاهدان در ۲ ردیف، جانبین جاده عرابه روی – خیابان- رشت و پیربازار را اشغال و در پناه بوته زارها و بیشههای طول راه به حالت اختفا کمین کردند تا وقتی که قوای روس به ناحیه « پیله داربن» یا «گرده دارَی» رسیدند. در این هنگام که قوای مجاهدان از دو سو روسها را در میان گرفته بودند، به ناگاه آتش گشوده و برقوای روس تاختند.»
حالا سکوت روستای پیله داربن را تردد ماشینها به سمت تالاب بندرانزلی، میشکند.گاه مسجد پیله داربن توقفگاهی میشود برای مسافرانی خسته از جاده باریک پیربازار به بندرانزلی. کمتر مسافری از شهدای نبرد پیله داربن خبر دارد. گیلانیها هم از وقتی میرزا کوچک خان جنگلی و یاران باوفایش، جان خود را از دست دادند. اسطوره رهبران نهضت جنگل را در گوش کودکان خود، زمزمه میکنند.
ضرورت ایجاد یادمان شهدا:
هوشنگ عباسی، درباره روستای پیله داربن میگوید: پیش از نبرد پیله داربن، درخت تنومندی در آن محدوده وجود داشت که بر اساس باورهای مردم، «نظر کرده» بود. مردم، در گذشته به درختان تنومند در گیلان، به دیده احترام مینگریستند.
«هوشنگ عباسی» درباره نبرد پیله داربن میافزاید: وقتی مقاومت مردمی در برابر روسها در این مکان اتفاق افتاد و بسیاری در پای آن درخت به شهادت رسیدند؛ آن درخت برای مردم، احترام و قداست بیشتری یافت. سکونتگاهی که بعدها در آن محدوده ایجاد شد؛ به خاطر آن درخت، به «پیله داربن» یعنی درخت کهنسال معروف شد.
البته در آن محدوده درختان تنومند زیادی وجود داشت که در حال حاضر بیشتر آنها و آن درخت معروف خشک شده و اگر اکنون به روستای پیله داربن بروید، در حیاط مسجدِ روستای پیله داربن تنه بریده شده درختان تنومند زیادی را میبینید.
سردبیر ماهنامه «ره آورد گیل» با تاکید بر زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای مقاومتهای مردمی و محلی در گیلان میافزاید: «... در طول تاریخ گیلان از عصر انوشیروان تا دوره زیدیه، عصر صفویه ، دوران قاجار، مشروطه و نهضت جنگل ، مقاومتهای مردمی آنقدر زیاد بوده کهگاه مردم فراموش میکنند یادی از شهدای این نبردها داشته باشند.»
اگر این واقعه تاریخی و این نبرد قهرمانانه ( نبرد پیله داربن)، در کشور دیگری رخ داده بود،بدون هیچ شک و شبهه ای تاکنون دهها فیلم و سریال تاریخی و رمان در باب آن به طبع میرسید. امّا در نهایت تاسف، دلاوریهای مردان شجاع گیلک در این جنگ سرنوشت ساز در غباری از فراموشی جای گرفته است.
نگارنده معتقد است، متولیان فرهنگی شهرستان رشت، باید بنای یادبودی برای شهدای پیله داربن، در حیاط مسجد روستای پیله داربن بسازند، تا نسل جدید همواره خاطره رشادتهای محلی در برابر متجاوزان را به یاد داشته باشند.
«سیاوش رضازاده، پنجشنبه 18 مهرماه سال 1398 خورشیدی ،رشت »☔️