اگر که بگوییم ورزش گیلان وکشورهمواره اسیر دست سیاست بازان و بویژه برخی نمایندگان بدتدبیر در مجلس بوده است شاید به بیراه نرفته باشم ؛اما اگر تاکید کنم که اساسا این بخشی از نمایندگان مجلس بودند که برسرغنایم ورزش چون چانه زنی برای انتخاب وزیر ناکارآمد و نابلد ، گماردن آدم هایشان بر مسند فدراسیون ها ،هیات ها و تحمیل مدیران کل ومعاونین فرمایشی ویاخروج گونی گونی وسایل ورزشی از انبارهای این ساختار(در حالی که کارمندان اداره های ورزش درتمام دوره خدمت خود حتی یک توپ و تن پوش ورزشی را به چشم نمی بینند) برای حوزه انتخابیه خود و...هرآنچه که خواستند بر بدنه ی ناتوان ورزش آورده اند، بی گمان وبه درستی بر عمق فاجعه پرداخته باشم .
این واگویه ها و پچ پچ های مداوم کارمندان وبرخی دلسوزهای ورزش است که همواره آه سرد وناله گرم دارند به وجود چنین شارلاتان بازی هایی در ساختار ورزش و اینکه ورزش کشور و بویژه گیلان هرگز به آنچه لایق مدیریت اش درورزش بوده، نرسیده است.
از آن مدیرانی که در سال های سال کاروان کاروان وسایل ورزشی زهوار در رفته و ناخواسته رابرای فریب افکارعمومی به سراسر استان گسیل می داشتند، تا آنهایی که برغم ایرادهای بسیار مدیریتی اکنون در آن بالای بالا مبرا از هرناکارآمدی ای به کار خود در مدیریت کلان جامعه ادامه می دهند، تا آن مدیرانی که نیامده دستبند قوه قضا را به دستان مبارک خود دیدند و تا آن مدیر نازنینی که سه ماه در گیلان ماند و به اندازه همه ی مدیران کل ورزش استان گیلان شهره شد و ورزشی ها از بودنش کیف کردند،و اوچون با آن نماینده های بدنما در مجلس هم آوا ،همگرا ،هم سو و همپالکی نکرد، فراری اش دادند و آنی را آوردند که یکسال نشده به زندان رفت و دیگری هم همچنین منزلتی یافت و این شد که محصول این همه بدکرداری نمایندگان مجلس و وزیر ورزش، پرداخت تاوانی باشد از سوی مردم که نخست و پایان بردباری همه ی بدشگونی های مدیریتی اند .!.
و این ساختارعجیب ورزش زمانی درراس هرم خود مدیری بنام داوودی شمسی را داشت که طرح وحشتناک 27 ساله ها را راه اندازی کرد تا جوانانی از رسیدن به تیم های ملی محروم شوند، تا آین یکی که به جهت ناتوانی دربه حداقل رساندن بحران بارش برف استان گیلان به سلطان برف شهره شده است، در اقدامی باورنکردنی رای اعتماد مجلس را گرفت و به وزارت ورزش رسید و یا اون دیگری که مدیر مالی چی یک جایی بود ورییس جمهور قبلی کیف اش کشید و رییس سازمانش کرد و هر جوری که شد، همچنان نشد در ورزش کشوریک بارهم شده دکترای کاربلد و دانش آموخته درست و درمون به ریاست برسد واکنون برآیند چنین فرایندی شلم شوربایی است که می بینیم .
و اینچنین دستاوردی در مدیریت کشور که آزموده را آزمودن است و این چرخه پرایراد در کارگزاری دولت ها سبب آن شده که ورزش و ورزشکاران در بی سرانجامی آینده خود؛ امید را نایافتنی ای بزرگ بدانند و این همه را دستاورد چرخه ای ناروا در آیین نامیمون کشوری داری!، .
وبر این ساختار اگر که می بینیم چرخه مدیریتی گیلان در ادوار تاریخ نه شتر بوده و نه مرغ و هم شتربوده و هم مرغ، این ها سبب آن شده که نه توسعه صنعتی یافت و نه گردشکری و نه صادارت و نه کشت وزرع و نه دامداری و صنایع مرتبط ؛نه از ورزش برغم وجود کوه و دریا در گردشگری ورزشی و برپایی ارودهای ملی کشورهای جهان سود بردو ...هر که آمد به میل و شیدایی خود از گیلان بهره ها برد و رفت و آنچیزی که در گیلان بوقوع نپیوست راهبرد توسعه یافتگی بود؛ اینکه اکنون کجاییم و به کجا باید رفت، چه راهکاری داشته باشیم و موانع آن کدام است و پیش فرض های های این راهبرد کی و چگونه باید یازیابی
شود و ...تا بخواهی وجود این پدیده های عجیب که هیچ نشد و به نظر نخواهد شد .
پس وقتی در استان مان درهر بخشی با اندیشه آنارشیستی(جامعه فاقد هر گونه ساختار) و پوپولیستی (مردم فریبی )،مردم داری می کنیم و دم غنیمتی به اداره امور می پردازیم( سخن یکی از مدیران عالی استان،من فقظ هم جریانی ها و هم ستادی های خودمان را مقام و پست و موقعیت می دهم ) آن می شود که هر که هر کجا خواست ساخت و تخریب کرد و حتی مدیران ارشد آن در این سال ها قادر نشدند به کوچک ترین مشکل گیلان که مثلا چند صد سرعت گیر باید در خیابان ها باشد، وچند صد بریدگی جاده های اصلی و فرعی را بنام دور برگردان به مردم قالب کنیم ،بپردازند و نتیجه اش هزاران تصادف منجر به فوت وآسیب شدید جسمی بشود.
وآمدید در روزمرگی مدیریت تان مردم گیلان را وادار کردید همه ی زمین هایشان را مفت بفروشند وآن سالوس های حرام خور با رانت و پدرسوختگی های رایج اداری ویلاها درسواحل ،روستاها و آن ته ته کوه ها ساختند و سالی یک بار آمدند و در باغ هایی که می باید قرن ها امنیت اقتصادی کشور را بسامان می کرد، باآرامش درپس آن دوربین ها و نورافکن های بزرگ و دیوارهای بلند دیوانه وارتا پاسی از شب عربده های مستانه سر دادند و چیزهای نارو و ناموسی بسیار خواستند وروستایی شد دلال آنان.!!!.
این توسعه یافتگی ناموزون ونامتوازن اکنون آن شده که آیین مردمان روستاها به تاراج رود و امنیت روانی اشان هم ،وشغل شان بشود گماشتگی بخش اعظم این ثروتمندان حرام خوارشهرنشین !.
این همه راگفتم که بدانید در گیلان فقط ورزش نیست که دچار ایرادهای بنیادین است؛وبی تردید سایر حوزه ها هم همچنین هست ،زیرا نمی شود که در نابسامانی مدیریتی از توازن بگوییم ؛اینجاهمه چیز درهم است و همه چیزش اش به هم می خورد .
ورزش هم یکی از این کارگزاری های حاکمیت است که نقش مدیران سیاسی در آن بیش از هر اداره ای بوده و پس اینکه خیال ورمان دارد در این نان خانه سیاست بازان می توانیم هدفمند کار کنیم ،سخنی خنده دار است.
خنده دار از این سو که هرگز در گماردن مدیران ارشد استان و اداره هایمان کاری به پیشینه و کارنامه آنها نداریم و هر کی به گفته استاندار از ما باشد و در ستادهای ما ولگی واز کرده باشد، می شود مدیر و بقیه خاک برسرشان کنند و اون گوشه بشینند تا شاید ورق برگردد و روز از نو و روزی ازنو.
با این نگرش است که اگر فکر کنیم دانش آموخته برتر، فکر برتر، اندیشه ورزخلاق و کار آفرین برتر کشور و... می تواند بشود استاندار ،البته خیال واهی ای بیش است ؛چرا که در اساس این گزاره ها با اندیشه ورزی مدیران تیم وورکی کار ،مدرن و روزآمد که می گویند هر کی با ما بود، بود و نبود برود کشکشو بسابد جور در نمی آید. محمدپور بی بالان