به گزارش گروه دریافت خبر پایگاه خبری تحلیلی نوداد گیل: شهرزاد قصهگو با استفاده از قدرت بازنمایی داستان و نقش آن در زندگی افراد، توانست هم جان خود را نجات دهد و هم سبک جدیدی از زندگی را به پادشاه ارائه دهد. به عبارت دیگر داستانها در روحیات و نگرشهای تحولاتی ایجاد میکنند که آثار و نشانههای ان به مرور در زندگیمان هویدا میشود.
امروزه با استفاده از قدرت رسانههای دیداری، داستانگویی به سبک شهرزاد قصهگو جای خود را به سریالهای مختلف و در ژانرهای مختلف داده است. هر سریال متشکل از چندین داستان و زندگی افراد مختلفی است که برای فهم پایان هر یک از حوادث افراد ناگزیر به ادامه داستان هستند. سریالهایی مانند گمشدگان، دوستان، دکستر، پادشاه ترونها، برکینگ بد، مردگان متحرک، روزی روزگاری، فرار از زندان، ۲۴ و.... که برخی به پایان رسیدهاند و فصلهای جدید برخی از آنان نیز در حال تکمیل است، از زمره سریالهایی هستند که مخاطبان جهانی داشتهاند.
به تبع محبوبیت و دنبال کردن مخاطبان برای ادامه سریال، آنان توان تحمیل نرم سبک زندگی خاصی را به بینندگان خود دارند. سبک زندگی ارائه شده در این سریالها بسیار متفاوت از دوگانهپنداری سریالهای ایرانی است. به همین دلیل ابتدا آسیبشناسی کوتاهی از سبک زندگی ارائه شده در سریالهای ایرانی بیان خواهد شد، پس از ان سبک زندگی سریالهای خارجی و در نهایت مقایسه این دو سبک وضعیت آورده میشود.
سبک زندگی ایرانی به زعم سریالهای داخلی
اگر بخواهیم سبک زندگی را بر اساس مصرف و میزان تجملات ارزیابی کنیم، خانوادههای به نمایش گذاشته شده حتی در صورت وضعیت نامناسب مالی باز در خانههای بزرگ، وسایل به روز و دکوراسیون شیک و متول به تصویر کشیده شدهاند.
تصویری که از خانواده در سریالهای ایرانی به نمایش گذاشته میشود، خانوادهها را به دو دسته تقسیم کرده است: خانوادههای مرفه با مشکلات فراوان و خانوادههای فقیر ولی سرشار از عاطفه و مهربانی. در حالی که این تقسیم بندی دو قطبی و شدید، اغراقی است که بیشتر در جهت به چالش کشیدن موقعیت خانواده مطلوب در جامعه صورت میگیرد. در خانواده نوع اول، زنان که عمدتا از قشر مرفهاند و نقش مصرف کننده بزرگ ِ خانواده را ایفا میکنند. فضای خانواده به فضایی خشک و سنگین بدل شده که اغلب در هنگام صرف شام و به دور از عواطف خانوادگی میان اعضاست حیطههای فرد بسیار خصوصی شده و منفک از سایر اعضا خانواده است. رفاه اقتصادی بالا در اغلب این سریالها، چالشهای فراوانی را پیش روی خانوادهها قرار میدهد و مادیات و فرهنگ سکولار بیش از ابعاد دیگر در اولویت مسائل این نوع خانوادهها قرار دارد. در تصویرسازی از نامطلوب و خانواده بد، به قدری اغراق صورت میگیرد که واقعی نبودن آن برای بیننده محرز است و به همین دلیل کمترین ارتباطی بین خود و شخصیتهای داستان ارتباط برقرار نمیکند.
خانوادههای ثروتمند این سریالها، منبعی از مشکلات و معضلات اخلاقی و اجتماعیاند که به نوعی مورد در سریال مورد نکوهش قرار میگیرد در حالی که نمایش زندگی مجلل و مرفه آنان، بیشتر قشر فقیر را به خود جذب میکند. در مقابل این گروه، در خانوادههای جنوب شهری با میزان ثروت کمتر اما نه به طور واقعی، ارزشهای خانواده سنتی به طور کامل حفظ شده و تیپ ایدهآلی از خوب و فرد مطلوب نمایش گذاشته شده است. مشکلات تنها در حوزه مالی است که به خودی خود و با مددهای غیبی حل میشود.
در بسیاری از خانوادههای دو گروه، پدر به دلیل اشتغال خارج از منزل است و مادر نیز به کارهای روزمره خود مشغول است و ولع مصرف اجناس تجملی و لوکس را دارد. بنابراین اوقات روزانه فرزندان در فقدان حضور والدین میگذرد که این خود به افزایش انزوا طلبی کودکان میانجامد و هم به تدریج نقش والدین را در زندگی فرزندان بیاهمیت جلوه میدهد؛ زیرا در سالهای ابتدایی زندگی کودکان در حاشیه مهرورزیهای والدین قرار گرفتهاند. به همین منوال، فرزندان در سالهای بعد یعنی دوران نوجوانی و جوانی نیز خواهان استقلال بیشتر در زندگی هستند که آن هنگام خانواده نسبت به آن واکنش اغلب تندی را بروز میدهد.
از سوی دیگر، تصویر دیگری که در سالهای اخیر رواج بیشتری یافته، افزایش خانوادههای تک والدی است که بر اثر طلاق، اعضای خانواده از هم جدا شدهاند. تعدد نمایش این قبیل سریالها، سبک زندگی تک والدی را همانند خانواده دو والدی به عنوان یک خانواده ترویج میدهند که در طولانی مدت پتانسیل آسیب به پیکره خانواده هستهای متمرکز را خواهد داشت.
سبک زندگی در سریالهای خارجی
در تشریح سبک زندگی این سریالها باید در ابتدا به اشتراکات این سریالها اشاره کرد. در تمام این سریالها، قهرمان و شخصیت مطلوب از امریکاست. مشکل سریال در جهت کمک به بشریت است که نیازمند حل مسئله توسط دانای کل داستان است. همچنین گروههای مسلمان و سیاه پوست اغلب به عنوان تروریست و مسئله ساز معرفی شدهاند. در سبک زندگی سریالهای خارجی پوشش، نوع زندگی، مشاغل، مسائل حول غرب و سیاستهای نظام غرب تعبیه و تدوین شده است. فرد گرایی، زندگی مشترک بدون ازدواج، قهرمان سازی از شخصیتهای امریکایی، حل مشکلات جهان بشریت توسط قهرمان، نگاه ابزاری به زن، تحقیر و تخریب اسلام و مسلمین از عناصر سبک زندگی غربی است که در سریالها به چشم میخورد.
فردگرایی
در این سریالها شخصیتها حتی در صورت زندگی خانوادگی دارای حیطه کاملا خصوصی هستند و تصمیمات آنها بر اساس خواست و فهم شخصی آنان گرفته میشود. منافع فردی بر منافع جمعی ارجحیت دارد و در روند سریالها این تصمیمات کاملا عقلانی و منطقی نشان داده میشود. به طور مثال در سریال آشنایی با مادر، شخصیت بارنی کاملا بر اساس منافع شخصی و بر اساس لذتهای خویش تصمیم میگیرد در حالی که یکی از شخصیتهای دوست داشتنی فیلم نمایانده میشود. بارنی فردی از طبقه متوسط و خوشگذران است. در سریال دکستر، شخصیت اصلی به دلیل تجربه ناخوشایند در کودکی میل به کشتن افراد دیگر را دارد و ناپدری وی که نماد امریکایی نجات بخش و معقول است، او را به سمت پاک کردن جامعه از افراد مجرم سوق میدهد.
زندگی مشترک بدون ازدواج
فیلم دوستان نماینده تمام نمای این سبک زندگی است. افراد به فراخور شرایط خود مدتی با فردی دیگر زندگی میکنند. بچهدار میشوند و یا جدا میشوند و بعد از مدتی دوباره این چرخه تکرار میشود. در این نگرش که بر مبنای فردگرایی غربی است، تنوع طلبی موجب میشود تا فرد توان تعویض و جایگزین کردن افراد را در زندگی خود داشته باشد و در صورت ناخوشایند بودن رابطه، اتمام رابطه را به جای ترمیم آن انتخاب کند. از سوی دیگر آنان تلاش کردند تا به مخاطب نشان دهند زندگی با یک والد هم امکان پذیر و مطلوب است و چیزی از مسئولیت والدی کم نمیشود.
مدارا با طرف مقابل تنها منوط به کسب لذت است و فرد خود را درگیر ازدواج و مسئولیتهای رسمی و قانونی نمیکند. در فیلم دکستر، دبرا خواهر وی بنا به موقعیت شغلی خود با افراد مختلفی رابطه برقرار میکند، مدتی زندگی مشترک دارد و بعد از مدتی بدون درنگ رابطه را به اتمام میرساند و رابطه جدیدی را آغاز میکند. این نگرش به زندگی مشترک بدون نگاه ناپسند در بین شخصیتها دیده میشود و این را حق هر فرد میدانند. رابطه با جنس مخالف حتی در صورت ازدواج در بین غربیان قبیح نیست و در صورت اعتراض فرهنگ شرقی با بیتفاوتی مواجه میشود.
قهرمانسازی از آمریکاییها
در قهرمانسازی از افراد جوان استفاده شده است. قهرمان الزاما یک فرد اخلاقمند یا ارزشمدار نیست بلکه بنا به شرایط در موقعیت یک منجی قرار میگیرد. جامعه و محیط اطراف درگیر مشکلاتی میشوند که اسطوره با فداکاری و با هوش سرشار و اشراف بر مسئله بهترین تصمیم را برای نجات افراد و جماعه را از وضعیت بحرانی میگیرد. نیروهای خارق العاده و بهرهگیری از قدرتهای ماورایی فرد توان مقابله با مشکلات را مییابد. سقوط یک هواپیما در جزیره و حل مشکلات با درایت یک پزشک امریکایی، مجازات مجرمانی که از دست قانون فرار کردهاند توسط یک کارشناس خونشناس، حل مشلات ارتباطی یک گروه دوستی توسط نقشههای شوخطبعانه بارنی و... از قهرمانسازی سریالهای غربی است.
این سریالسازیها با ایجاد موضوعات حاشیهای در جهان و برجسته کردن آنان ذهن تماشاگران را از مسائل روز و سیاستهای غرب دور میکند. بنابراین علاوه بر کسب درآمد، ترویج فرهنگ غربی و اولویت بخشی به علم و تخصص امریکاییهای معمولی صورت میگیرد. مخالفت بقیه با نظرات قهرمان در نهایت با اقرار آنها به تصور اشتباه از تواناییهای خارق العاده قهرمان، به اتمام میرسد و دانای کل همان فرد معمولی و زیرک آمریکایی است.
تحقیر و تخریب اسلام
در بسیاری از سریالها رفتارهای خشن، کشتار، جنگ و ناامنی به مسلمانان و جامعه اسلامی نسبت داده میشود. آنان در تلاشند فرهنگ اسلامی را عقب مانده جلوه دهند که با آشنا شدن با فرهنگ غربی و به خصوص آمریکایی به اشتباهات و رفتارهای خود پی برده و وارد عصر تمدن میشود. اسلام ستیزی به عنوان یک پروژه دائمی در بسیاری از سریالها دیده شده و در طول داستان در سکانسهای مختلف نمادهایی مانند مسجد، قرآن، نماز خواندن، حجاب و... در حمایت از خشونت و برهم زدن نظم عمومی نشان داده میشود و یا در سطحی دیگر در به تصویر کشیدن خاطرات ناگوار یا اتفاقات تلخ نشانههایی از اسلام و مسلمانان وجود دارد.
نگاه ابزاری به زن
زنان در سریالهای غربی هر چند هم موفق و مستعد پیشرفت باشند، باز در کنار مردان و به خصوص قهرمان معنا مییابد. در این سریالها شخصیتهای اصلی زن با آگاه شدن به سلطه مردانهای که در طول قرنها به آنان روا شده است نه درصدد لغو سنت غیر انسانی سلطه جویی و بردهداری هستند نه درصدد احراز جایگاه انسانی خود بلکه بیشتر درصدد گرفتن انتقام از جامعه مردان هستند. انتقامجویی این زنان اغلب یک مقابله به مثل و با استفاده از همان ابزاری است که مردان برای سلطه جویی استفاده میکردند؛ اغلب این زن نیز یک امریکایی تنهاست که داعیه نجات در سر دارد. در واقع استفاده از همان ابزار سلطه جویی، نوعی مشروعیت بخشیدن مجدد به مردسالاری و ابزارهای سلطه مردانه و خواستههای مردسالارانه است.
رفتار این نوع زنان در واقع الگوبرداری از قواعد جامعه مردسالار غربی است که نگاهی ابزاری به زن داشته و بدون انکه علنا بیان کنند، وی را ضعیف و ناقص العقل میداند که در لحظات حساس، تصمیم نادرستی میگیرد که تنها با وساطت یک مرد قهرمان قابل ترمیم است.
ارزیابی سبک زندگی سریالهای داخلی و خارجی
سبک زندگی ارائه شده در سریالهایی با محبوبیت جهانی کاملا در جهت زندگی مصرفگرا، فردگرا و به طور کلی فرهنگ سکولار سرمایهداری است. از سوی دیگر بسیاری از سریالهای داخلی نیز سبک زندگی مطابق با فرهنگ اسلامی عرف بومی را ارائه نمیدهند و الگوبرداری بیماری از سبک زندگی غربی است.
هدف سبک زندگی غربی، یکدست کردن جوامع و از بین بردن تفاوتهای عمده قومی و همچنین تنوع مردم کشورهاست. با یکسانسازی مخاطب به دلخواه وی، قدرت نظام سرمایهداری در شکل دهی به افکار و نگرشهای مخاطبان که اغلب افراد فعال و جوان کشورهای مختلف هستند، موفق خواهد بود. سبک زندگی مطلوب نظام سرمایهداری تلاش غرب را برای خشونت مستقیم و استعمار فیزیکی از بین برده و به مرتب سود بسیار بیشتر و مداومتری برای آنان فراهم میکند.