پنج شنبه 9 فروردین 1403        پایگاه خبری تحلیلی نوداد گیل


توانا بود ،  هر که دانا بود
ز دانش ،  دل پیر ،  برنا بود
    با این توضیح ،  نقش و اهمیت  : "  حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی  "  ،  زاده ی سال 319 خورشیدی  و متوفی در پیش از سال 397 خورشیدی  ،  در آن است که  با آفریدن اثر همیشه جاوید خود  "  شاهنامه  "  ،  نه تنها زبان  ،  بلکه کل فرهنگ  و تاریخ  و در یک سخن  ،  همه ی اسناد هویت و اصالت اقوام ایرانی را جاودانگی بخشید و خود نیز بر آن چه که می کرد و بر عظمت آن ،  به طور آشکار آگاه بود . "  فردوسی  "  ،  می دانست که  با زنده  نگه داشتن  زبان  ویژه ی یک ملت  ،  در واقع به  آن ملت  ،  زندگی و جاودانگی  بخشیده است .
    زبان  ،  شرح حال انسان هاست . اگر زبان را بر داریم  ،  به طور تقریب چیزی از شخصیت  ،  عقاید ،  خاطرات و افکار نظام یافته ی ما ،  باقی نخواهد ماند . بدون زبان ،  موجودیت انسان هم به پایان می رسد .
    زبان ،  ذخیره ی نمادین اندیشه ها ،  عواطف ،  بحران ها ،  مخالفت ها ،  نفرت ها ،  توافق ها،  وفاداری ها ،  افکار و انگیزه هایی است  که در سوق دادن  و تجلی هویت فرهنگی انسان ها ،  نقش اساسی دارد .
    همگان بر این باورند که  واژه ها  در کارگاه اندیشه و جهان بینی  اندیشمندان  و روشنفکران هر دوره ،  در هم می آویزند تا زایش  مفاهیم عمیق انسانی تا ابد ،  تداوم یابد . با وجود این ،  در یک کنکاش و داوری دقیق ،  تمایزات غیر قابل کتمان  و قوت کلام  سخن سرای نام آور ایران زمین ،  یعنی : "  حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی  " ،  با همتایان هم عصر خود ،  آشکارا به چشم می خورد .
    زبان و کلمات برآمده از ذهن فرانگر و تیز بین او ،  در محدودیت قالب های شعری  ،  تن به اسارت  نمی سپارد  و  ناگزیر  به گونه ی  شگفت آوری  زنده  ،  ملموس  و دور پرواز  است .       "  فردوسی  " ،  به علت ضرورت زمانی و جو اختناق حاکم در زمان خود  ،  در اثر اجبار برای بیان مسایل روز ،  زبانی کنایه آمیز و اسطوره ای انتخاب کرده است . در حالی که محتوای مورد بحث او  ،  مسایل جاری زمان است . بدین اعتبار ،  "  فردوسی  "  ،  از محدود افرادی است که توان به تصویر کشیدن جنایات شرم آور زمان خویش را داشته است .
    وی ،  زیر دید تیز و مستقیم همه روزه ی جاسوس های بغداد و غزنین ،  تنظیم شاهکار ادبیات  ایران زمین ،  شاهنامه  را  که از قضا "  حماسه ی داد  " است  ،    آغاز می کند  و به تجزیه  و تحلیل نیروهای سیاسی بغداد و عناصر داخلی آن ها ،  می پردازد .
"  فردوسی  " ،  ضمن بیان مفاسد آن ها ،  نه تنها بغداد و غزنین ،  بلکه با عناصر داخلی آن ها نیز می ستیزد . و در واقع ،  طرح تئوریک نظام جانشین عرب و ترک را می ریزد .
    حداقل  آرزوی "  فردوسی  "  ،   این بود که  ترکیبی از اقتدار ساسانیان  و ویژگی های  مثبت سامانیان و سنن ملی ایران یاستان را ببیند .
بر آید ترا این چنین کار چند
به نیروی تدبیر و بخت بلند
    چهار عنصر اساسی برای "  فردوسی  " ،  ارزش های بنیادی و اصلی به شمار می آید .و او  : "  شاهنامه  " ی  خود را  در مربعی قرار داده که هر ضلع آن  ،  بیانگر یکی از این  چهار عنصر است . آن عناصر عبارتند از  : 1 ) ملیت ایرانی 2 ) خرد مندی 3 ) عدالت و 4 ) صلح دوستی .
    "  فردوسی  " ،  هر موضوع و هر حکایتی را بر پایه ی این چهار عنصر تقسیم می کند . علاوه بر این ،  شاهنامه ،  شناسنامه ی فرهنگی ما ایرانیان است که می کوشد تا به تاخت و تاز  متجاوزین و ستمگران  ،  پاسخ دهد .
    "  فردوسی  "  ،  ایرانی را معادل آزاده می داند  و از ایرانیان ،   با تعبیر آزادگان یاد می کند . بدان سبب که  پاسخی به ستم های امویان  و عباسیان نیز داده باشد .  چرا که مدت زمان درازی ایرانیان ، "  موالی  " خوانده می شدند و با آنان همانند انسان های درجه دوم رفتار می شد .بنابراین ،  شاهنامه از این منظر ،  بیش از آن که بیان اندیشه ها و نیات یک فرد باشد ،  ارتقای نگرشی ملی ،  انسانی و یا تعالی بخشیدن  نوعی جهان بینی است .
    مبنای تاریخ رسمی بر: "  اراده ی معطوف به قدرت " است و مبنای حماسه بر "  اراده ی  معطوف به خرد  " ،  این اراده ی معطوف به خرد ،  شاهنامه را مدرن و به روز می کند .
    ایرانی ،  امروز با مطالعه ی شاهنامه ،  خرد و خردگرایی را در گذشته ی اجتماعی خویش ،  خود تجربه می کند و اگر به سوی گونه ای مدرنیته ی شرقی  -   ایرانی ( فرهنگ دموکراتیک ) حرکت می کند ،  با گذار آگاهانه و توام با شناخت از هویت گذشته و سنت خویش است .
    دیگر این که  ،  ایران
 
ی  امروز با مطالعه ی شاهنامه در می یابد که خرد و خرد پذیری ،  امری وارداتی و غربی نیست . پایان کلام آن که انگیزه ی "  فردوسی  " ،  از خلق شاهنامه در موارد زیر خلاصه می شود :
    1 ) مبارزه با  فرهنگ اقتصادی و سیاسی خلفای عباسی .
    2 ) مبارزه با سلطه ی امیران  غیر ایرانی  که غاصبانه  حکومت و سلطنت ایران را در دست گرفتند .
    3 ) مبارزه با بیدادگری و زنده نگه داشتن حماسه ی داد .
همه ساله ،  بخت تو ،  پیروز باد !
شبان سیه ،  بر تو ،  نوروز باد !
1 ) آگوست کنت ،  فردینان دوسوسور ،  کلود لوی استروی و .... دکتر امیر حسین آریان پور ،  دکتر علی اکبر ترابی ،  دکتر بابک احمدی و ....
 
« سیاوش رضازاده( کارشناس علوم سیاسی) - پنجشنبه 25 اردیبهشت ماه سال 1399 خورشیدی- رشت  "