جمعه 10 فروردین 1403        پایگاه خبری تحلیلی نوداد گیل

به گزارش گروه دریافت خبر پایگاه خبری تحلیلی نوداد گیل :انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پایان رسید و اتفاقی تقریباً غیر منتظره روی داد. فارغ از مباحث و تحلیل های سیاسی این ماجرا که رسانه ها و سیاستمداران دنیا به آن تا چند مدت مشغول خواهند بود و البته خود را به اداپته کردن با فضایی شاید تازه آماده خواهند کرد،حادثۀ به وقوع پیوسته شاید برای جامعه شناسان و تحلیلگرانی که سر در دامن جریان و طیفی خاص! ندارند بسیار جالب باشد و آن این امر  است که اتفاقی تازه در صحنه بین المللی رخ داده است.

بهتر است همین ابتدا اشاره شود که مراد این نوشتار پرداختن به کف روی آب این واقعه نیست و مسائلی نظیر هیجانات انتخاباتی ، اقتدارگرایی طیفی خاص و یا نضج دوباره نژادپرستی یا کمپین اعلام استقلال برخی ایالات! در ینگه دنیا، علیرغم واجد شأن بودن برای بررسی بیشتر، از مقصود اصلی این نوشته دور است.

بحث این است که شکست کلینتون در انتخابات تنها شکست یک فرد یا یک جناح نیست بلکه آن را میتوان به تعبیری شکست امپراتوری رسانه ای ،بانک های بزرگ ،دلارهای نفتی،جماعت سلبریتی، اندیشکده ها و اتاق های فکری دانست که قرنی در صدد جهت دهی به افکار عمومی ایالات متحده و حتی جهان بوده اند.

جریانی که سالیان سال از طرق مختلف به " کنترل ذهن" عامه پرداخته ، از طریق بانک ها بر معیشتشان تأثیرگذار بوده، از درِ جنگ میان این و آن و تجارت فروش تسلیحات سودها برده، به مدد بسیاری از دانشگاهها و اندیشکده ها برای خلق، آینده پژوهی کرده! و برای استمرار و تلقین سبک و اندیشه ای خاص ، در اقصی نقاط گیتی نیرو و پیاده نظام تربیت کرده ، و از کانال جماعت سلبریتی تا به ناخودآگاه شان نفوذ و تا خصوصی ترین وجوه فکر و زندیگیشان رسوخ کرده...

باز بهتر است خیلی واضح اشاره کنیم به این کاری نداریم که شاید یک دیوانه قابل مهار! سکان ریاست جمهوری کشوری را به دست گرفته و یا اینکه بخواهیم برای جنون احتمالی یک "بیزینس مَن" مرز تعریف کنیم یا اینکه بخواهیم به دنبال فرجامِ برجامِ خود باشیم!! که این شوک تا مدتها خوراک خبری و تحلیلی بسیاری از رسانه ها خواهد بود.

فارغ از شوک این انتخاب،که به خودی و غیرخودی وارد آمده! شکست تمام طیف هایی که ذکر شدند فی نفسه اتفاق خوبی ست . شاید به ثمر نشستن وجه اعتراضی جنبشهای عدالتخواهانه ای مثل وال استریت خود نوید فضایی تازه را بدهد، گرچه انتخاب یک لمپن به عنوان فرد پیروز ذوق این ثمردهی را کور میکند و این سوال را به ذهن متبادر می سازد که در مقابل آن امپراتوری شیک ، آوانگارد و البته پلشت ! چرا جریان بهتر و صالح تری نیست و چرا انتخاب بین این 2 ؟! و اینکه چرا اگر آن جریان با تمام هیمنه تبلیغاتی خود شکست بخورد چیزی شگفت انگیزِ چیپ جایگزین آن می‌شود؟! و اساساً چرا مهندسی به گونه ای صورت می گیرد که در نهایت وجه اعتراضی و عدالتخواهانه مردم به یک لمپن ختم میشود؟؟!!

اصلاً چرا تا فراسوی اقیانوس آرام و آمریکای شمالی سفر کنیم؟! همین خاورمیانه خودمان! چرا بیداری واقع شده در برخی کشورها در نهایت به قدرت گرفتن تندروها می انجامد و رویای زیبای مردم برای بدست آوردن آزادی و تجربه جامعه ای اصیل و مبتنی بر اخلاق، خیلی سریع و خشن! جای خود را به کابوس خشونت و افراط گرایی میدهد...

گرچه مهندسی شعبه ای از همان امپراتوری که اینک در ایالات متحده رأی نیاورده در ساخت و پرداخت همین افراطی گری کاملاً روشن است و پَته ریزی! صورت پذیرفته در مناظرات تلویزیونی دو کاندید دموکرات و جمهوری خواه موید این بحث است. ولی باز به این هم کاری نداریم!

به این کاری نداریم که حتی با زدودن همه تارهایی که امپراتوری پلشت سلطه به دستان و افکار مردم زده، باز یک تمثال کاریکاتوری زمام را بدست گرفته و حتی برای مهندسی شدن جریان اعتراضی مردم بینوا (چه در آمریکای شمالی چه در قلب خاورمیانه)! نخواهیم گریست که چنین آلترناتیوهایی برخواستشان برای تغییر در مقابلشان قرار داده می‌شود! که بازگشت به عقب تر مصر و لیبی و تونس  در همین چند سال گذشته و روی کار آمدن عتیقه ای همانند ترامپ که بازار نژادپرستی را دوباره رونق بخشیده به عنوان مثال روز، خود گویای این داستان دنباله دار بین‌المللی ست!

 

با در نظر گرفتن تمام این نکات، اما از این سرخوشیم که در این شرایط دهشتناک دنیا ، امپراتوری مبتنی بر دلارهای نفتی ، رسانه های زنجیره ای، اندیشکده ها ، سلبریتی ها و حتی مدرسین دانشگاهی که ساختار قدرت آن امپراتوری را تئوریزه میکنند  "نـــــــه" شنیدند...

 

اینک فقط به سلامتی این " نـــــه " !

در امیدی مبهم به بیداری و آگاهی بیشتر...

 

 

محمد پوراسمعیلی