جمعه 7 اردیبهشت 1403

 پایگاه خبری تحلیلی نوداد گیل : از جشنواره‌ی سال ۹۳ تئا‌تر اداره‌ی ارشاد استان گیلان شروع می‌کنم. جشنواره‌ها را به نام شهر‌ها و استان‌ها نباید شناخت. باید دید چه افرادی در چه سازمانی آن را برگزار می‌کنند؛ جشنواره‌ی سالانه‌ی تئا‌تر ارشاد.

این روز‌ها بیشتر می‌شنوم بحثهای مربوط به نقد کردن و نقد نکردن تئا‌تر را. برخی از دوستان به شکلی مضحک بر آنند که نقدکنندگان را به دو دسته‌ی اصلح و غیر اصلح تقسیم کنند تا با این ترفند کودکانه بتوانند از زیر تیغ انتقادات عمومی جان به در ببرند.

بعد از بیانات یوسف فخرایی در تئا‌تر ارشاد، دروازه‌ی تازه‌ای از بحث پیرامون تئا‌تر در رشت باز شده است. طعنه آمیز است که پیش از بیانیه‌ی فخرایی، چنین دیدگاههایی از سوی بسیاری از جوانهای پیرامون تئا‌تر ابراز می‌شد که دوستان نقدگریز به واسطه‌ی‌‌ همان ترفند مذکور (نقد کننده‌ی اصلح و نقد کننده‌ی غیر اصلح) آن را در نطفه خفه می‌کردند. خوشبختانه تاریخ به بشر تحمیل کرده است که دست بالای دست بسیار است. شاید در سالن رحمدل بتوانند صدای یک جوان تازه کار را ببرند اما صدای یوسف فخرایی را در وارش هم نمی‌توانند.از اینجا شروع کنم که اصلا نقد کننده‌ی اصلح کیست و چه کسی صلاحیت تعیین این را دارد که بگوید شما برای نقد تئا‌تر رشت اصلح هستید یا نه؟

یوسف فخرایی با ارج نهادن به مخاطب آغاز می‌کند؛چگونه تماشاگری این چنین مشتاق، صبور و متین را ندیدید؟ بسیار به آن‌ها افتخار می‌کنم.

اما دوستان نقد گریز با حمله به مخاطب آغاز می‌کنند و او را فاقد صلاحیت اظهار نظر عمومی می‌نامند.فخرایی از خود و از خود تئاتری‌ها آغاز می‌کند؛ متاسفانه دیواری کوتاه‌تر از تئا‌تر وجود ندارد چون هر کسی که بخواهد می‌تواند از آن بالا برود و بازی کند؛ متن بنویسد و کارگردانی کند. این هراس بزرگیست…

این در حالیست که دوستان نقدگریز از مخاطب آغاز می‌کنند. با این گفته که:اصلا این آقا چه کاره است؟ چند کار تئا‌تر کرده است؟ سابقه‌اش چیست؟ تا حالا کجا بوده؟ وقتی ما در جشنواره‌ی دوغ دونقوز آباد داشتیم جایزه‌ها را درو می‌کردیم این طفل‌ها کجا بودند؟ برو بچه! من قد موهای سرت تئا‌تر کار کرده‌ام!

بله. راست می‌گویند. وقتی سالنهای ارشاد (و اخیرا سالن خانه‌ی فرهنگ و هنر شهرداری) و اخبار فراخوان جشنواره‌ها و امکانات اداری و شرح چم و خم لایی کشیدن از میان بند‌ها و تبصره‌ها ویژه‌ی شما بوده، باید هم رزومه‌تان سیاهه‌ی طویلی باشد.

اما حالا که شما نقدکنندگان را به چالش تعیین صلاحیت می‌کشانید در معادله‌ی خنده آور ساده‌ای، ما هم شما را به چالش کیفیت می‌کشانیم. و ساده‌تر اینکه اگر شما تئاتری‌های خوبی بودید الان تئا‌تر در این شهر با این وضعیت اسفبار سالنهای خالی روبرو نبود. که تئاتری‌هایش ناچارند رفقا و اقوام و همسایگان و آبا و اجداد خود را به سالن دعوت کنند که شاید چند ردیف اول پر بشود. وقتی شما جوانهای منتقد و معترض به رویه‌ی فعلی هنر در حیطه‌ی خود را غیراصلح می‌دانید آن‌ها هم به راحتی حق دارند بگویند که تئاترتان به کفر ابلیس هم نمی‌ارزد.

معبدتان همین سالن وارش است. و خط مقدمتان میدان شهرداری. و سفر قندهارتان تئا‌تر فجر. و جنگ تروا برایتان همین جشنواره‌های ارشادیست.

خوشبختانه خود من با سابقه‌ی سیزده ساله‌ام در هنر و رسانه و مطبوعات، ابدا در حیطه‌ی غیر تخصصی، نقد نمی‌نویسم. اینجا هم به هیچوجه دنبال نقد تئا‌تر نیستم. بلکه مثل گذشته دغدغه‌ی ساختاری را دارم که بخت زلال بالندگی و شکوفایی در آنجاری نیست.

به خاطر می‌آورم که در جلسه‌ی نقد تئا‌تر ارشاد سال ۹۳ مجری مراسم به زبان خود اعتراف کرد که اکبر رادی جوانی را به او معرفی کرده بود و آقای مجری از کمک به آن جوان ابا کرده بود و حالا که آن جوان پشت‌‌ همان تریبون در کنارش نشسته بود و در حد خودش در تئا‌تر موفق شده بود آقای مجری پیشکسوت به این خاطره می‌خندید.

این خاطره در خود پیامی کنایی دارد؛ چه بسیار جوانهایی که اینچنین در ریشه خشکیدند و شوقشان در نطفه خفه شد.

با این اوصاف می‌خواهم نقدکنندگان را به گونه‌ای بهتر دسته بندی کنم؛ اول مخاطبانند. آن‌ها بعنوان کسانی که ساعتهای با ارزش خود را صرف تماشای تئا‌تر می‌کنند حق دارند با ادبیات خود و با سطح شناخت شخصی خود تحلیل کنند. آیا مگر همین مخاطب‌ها نیستند که تئاتری‌ها با التماس آن‌ها را به سالن می‌کشانند؟ هر فرد محق است اظهار نظر کند. و کسی نمی‌تواند خود را از دیگران فهیم‌تر بداند.

دسته‌ی دوم خود منتقدین هنر هستند که راجع به تئاتر‌ها اظهار نظر می‌کنند. ما که در شهر خود ایبسن و استریندبرگ نداریم. همین است که هست. اگر تئاتریهای ما در حد بردوی باشند برایشان منتقد در حد یون چئول کیم (رئیس کانون ملی منتقدان) می‌آوریم. به هر حال شاید اگر بنا بقول دوستان اصلح و غیر اصلحی در کار باشد همین منتقدان تئا‌تر اصلح‌ترین‌ها هستند. اما در رشت چند منتقد صریح تئا‌تر داریم؟ اگر به دوستان باشد ترجیح می‌دهند همه‌ی تئاتر‌ها را آقای فرامرز طالبی نقد کند که از سر حجب و حیا و رقت قلب، از گل نازک‌تر به کسی نگوید.

دسته‌ی سوم روزنامه نگاران،خبرنگاران، و ژورنالیست‌ها هستند. آن‌ها صبح و شب در جامعه حرکت می‌کنند. ابعاد و زوایای آن را می‌شناسند. یک ژورنالیست هنری که پیگیر سینما و موسیقی و ادبیات و تئا‌تر است خیلی بهتر از هر کسی می‌تواند آسیب‌ها و راهکار‌ها و ضعف‌ها و قوت‌ها را ببیند و بشناسد و بیان کند. او هرگز در بررسی تئا‌تر به تکنیک بازیگران و نوع کارگردانی و سبک نویسندگی و شکل دکور و کیفیت نور نمی‌پردازد. بلکه مسائل عمده‌ی برون صحنه‌ای را به چالش می‌کشد. دقیقا در همین نقطه است که دوستان نقد گریز به منتقدان خود حمله ور می‌شوند که نقدش غیرتخصصی است. بله. بازی و کارگردانی و دکور و نور و متن مسئله‌ی ما نیست. مسئله‌ی ما اساسی‌تر است.

فضای هنر استان بالنده نیست. رقابت وجود ندارد. و منابع و امکانات به عدالت تقسیم نمی‌شود. در واقع اصلا تقسیم نمی‌شود.

در فضایی که مدیران و برخی هنرمندان در آغوش هم عکس یادگاری می‌گیرند نمی‌توان حرف از عدالت در تقسیم بخت و امکانات و منابع زد. خواهی نخواهی افرادی که مدام از پله‌های ارشاد و خاتم و خانه‌ی فرهنگ و هنر بالا پایین می‌روند و به جای نامه نگاری، در آن اطاق‌ها پاتوق می‌کنند بخت بازتری برای حرکت دارند. و در این امتداد سال‌ها روی صحنه می‌روند و طبعا صاحب رزومه می‌شوند و احتمالا جوانی که امروز دست به کار رابطه بازی و زد و بند در تئا‌تر رشت شده است سال ۱۴۰۴ با اتکا به فلان رزومه و شرکت در جشنواره‌ی پشمکنامه‌ی تشتکستان، دیگران را فاقد صلاحیت نقد خواهد دانست.

دوستان جان، من از رقابت بین مهدی شایان و مهدی طاهرپور حرف نمی‌زنم. حتی از رقابت بین به جشنواره رسیده‌ها و از آن بازمانده‌ها حرف نمی‌زنم. درد شهری را دارم که قلیانسرا‌هایش، و کوچه پشتی‌هایش، و خرابه‌هایش، و باغ‌هایش، و نیمه شب‌هایش، پر از دود و پسمانده‌ی استعمال کراک و حشیش و شیشه و هروئین کسانیست که شاید اگر درهای باز و محیط بالنده تری در خاتم و خانه‌ی فرهنگ و فلان و فلان وجود داشت خیلی بهتر از ایکس و ایگرگ می‌نوشتند و می‌درخشیدند.

فضای انجمن شعر مال برخی دوستان، فضای خانه‌ی تئا‌تر مال برخی دوستان، فضای اکران و تولید مال برخی دوستان…

فضای مجازی را برای ما بگذارید.

نویسنده:وحید شعبانی

نویسندهنویسنده
نظرات
کد امنیتی روبرو را وارد کنید
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به نوداد گیل می باشد
2015 © Nodad Gil