در روزگاری خوش منظرترین ساختار اداری کشور بود و مردمانی که با دریافت نامه ای کیف می کردند و کیفی که با دیدن نامه رسان دم در خانه دوچندان می شد و خلاصه اداره پست برای خودش دنیایی بود.
با همین ذهنیت خوش، دیروز به اداره مرکزی اش در گلسار برای دریافت بسته ای مراجعه کردم و از بلوای موجود وبهم ریختگی بسیاردر انبار کالا و پاسخگو نبودن و لاستیک های انباشته ای که انگاری فروشگاهی برای خودباشد ، دلزده شدم .
دلزد از اینکه آن ذهنیتم دیگر بهم ریخته بود و همزمان کارمند اداره ناله از حقوق کم و کمبود نیروی کار و توقع بالای مردم می گفت و از خشمی خبر می داد که دیگر توانش از دست رفته و دادرسی هم نیست .
من که نه پاسخ درستی شنیده بودم و نه زمان دریافت مرسوله ام مشخص شده بود ، با این وجود وقتی دانستم که اوضاع کارمند اداره پست این همه نامناسب است، از آنجا خارج شدم و گفتم شاید روزی دیگر دادرسی یافت شود و مشکلی حل شود و آن کارمند نگونبخت هم به حق اش برسد.