جمعه 7 اردیبهشت 1403

 نمی دانم شما از کدام آبشخور ارتزاق می شوید و دیدگاهتان در باره مدیر شایسته و موفق از کدام شاخص هایی عبور می کند !.اما هر چه هست در این 41 سال شما نمی توانید یک مدیر چه اصولگر و چه اصلاح طلب را نشان بدهید که برایند کنش آنها در تصدی آن مدیریت جز در مسیر رانت و جریان سیاسی باشد وبواقع آن شخص خود شایسته آن موقعیت برجسته بوده باشد .
 اینکه برخی از این مدیران عالیمقام بگویند ما مخالفین دولت و جریان سیاسی مان را برنمی تابیم، این همه گواه آن است که آنها اساسا اهل شایسته سالاری نبوده که دنبال شایسته ها باشند و بی گمان همه ی تصدی هایشان جز از مسیر رانت و پدر سوختگی هایی از این دست نبوده وبرآیند چنین کارکردی بوده که امروزه مردمم  به فلاکت کشیده شده اند و همه ازهم گریزانند و همه ازهم کلاهی برمی دارند تا خود بمانند وچه نکبت تر که این کنش رفتاری دراداره های دولتی محشری به پا کرده و  آنهاچون گرگ اند در دریدن هم که ماموریت نرفته ای را بگیرند و مدارک جعلی ای را روبراه کنند و پستی احراز کنند وآنگاه دراتاق های دربسته مستانه قهقهه سردهند و بگویند می خوریم و می بریم و کسی نمی تواند فلان مان کند و بهمان مان ....
 و بی گمان اگر برآیند چنین سالوسخانه ای جز این می بود باید در این شکل از مدیریت شک می کردیم، وانگهی شما یک کرداری از این مسئولان نشان دهید که جزرنج و کینه و شوربختی برای مردم مان به ارمغان آورده باشد .
 یک روز آنقدر تند بوده ایم که با یک من عسل نتوانستند بخورندمان و یک روز که تلخ تلخ بوده ایم حتی شوره زارهم تن مان را نتوانست تطهیرکرد .
ما ملتی هستیم که در این چهل سال تا بخواهی تاوان آزمون و خطا وسخن های نسنجیده مدیران نالایق خود را داده ایم، تاوان سخنانی چون خس و خاشاک ، کاغذ پاره ، من هم صبح مانند دیگران از گرانی بنزین آگاه شدم  و در همین راستا اجرای هزاران هزار پروژه بی مورد و ناکارآمد و نیم تمام واکنون از کارافتاده و تغییر کاربری داده شده و دوباره بی مورد و ناکارآمد و ... چرخه ای معیوب که ادامه دارد .                                                                                                                    مدیرانی که همگی ازیک آبشخور می خورند و می مانند تا مردم رنج شان و مرگ شان ادامه یابد و آنوقت که این مدیران از بی هنری خود درمانده می شوند یا می دزدند و می روند و یا بهانه هایی چون تحریم را بهانه می کنند و می گویند دنیای تجارت آزاد و ما چنین دست بسته؟!. انگاری اینها نبوده اند که به در و دیوار می زدند تا این مسئولیت ها را احراز کنند که بشوندعضوشورا ،نماینده مردم،  فرماندار، مدیر کل و وزیر، تا هزاران پیام تبریک را مزمزه کنند و از نادانی خود بگویند و چنین شرم آور آرای مردمی را به سخره بگیرند.
سپس در بحران و تنگنا می گویند مفت بدست نیاورده ایم که مفت ازدست بدهیم، این فرافکنی ای بزرگ است که به مردم جامعه بگویند ما آنقدر خلوص داریم که برای ماندگاری دستاورد مان دست به هر کاری می زنیم و نمی گویند برای پایداری این دستاورد ازچه راهی رفته اند وچکیده این کنش 41 ساله شان چه بوده که نتش های ناخواسته براه افتاده است ؟.   
شما اگر تنها یک کار می کردید و هیچ کار دیگر نمی کردید شاید مردم پای ناکارآمدی های شما باقی می ماندند و سایر شوربختی ها و تلخ کامی های  ببارآروده اتان را نادیده می گرفتند و آن کارراستگویی است .
تاکید برراستگویی هم درفرهنگ نیاکان مان بوده وهم دردین محمد که اکنون سینه چاکان میزپرست بسیاری را درجامعه دارد، آنهایی که با دستاویز قراردادن این دین برجسته هرقسمی را ادا می کنند و برای فریب مردم از هر واژه ای سود می برند تا برغم ناکارآمدی خود، خودخواسته بر طبل دانایی بکوبند تا با این دروغ بزرگ روزگاری دیگر برگرده مردم سواری بخورند وآنگاه درحریم قدسی خود ساخته با چاپلوسان پیرامون شان بافته های توهم زای ذهن شان را در جامعه تسری دهند ،
تا برآیند آن بشود برتر شدن در 60 درصد بیمار ان روانی 60 درصد زیرخط فقر 60 درصد تخریب منابع طبیعی60 درصد تولید زباله 60 درصد مصرف لوازم آرایشی و جراحی های زیبایی60درصد سوء رفتار در برخورد با ارباب رجوع (خدایگان بازآمده )،60 درصد سو تدبیردرسیاست ورزی داخلی و خارجی و...؟!، اکنون جامعه در سایه سار دروغ پردازی های چنین مسئولانی به جایی رسیده که مردم  در بلاتکلیفی محض قرار گرفته اند.
اگرچه تاکنون واکاوی نکرده ایم که چرا بخش فراوانی ازمردم خود زنی می کنند و برروان خود زخمه وارد می سازند، چنین به نظر می رسد که باید نگاهی ژرف به گذشته مدیریت مان بیاندازیم که این جریان های سیاسی و این جهت دار بودن آموزش مردم و این هدایت زورچپان کردن برخی مفاهیم به مردم در ورای راستکرداری و راست گویی می باید برآیند ی می داشت که به جای این همه نشست های بی پایه و اساس ، حوزه آسیب شناسی را بهنگام می کردیم و به آن می پرداختیم تا امروز در چنین مخمصه ای هولناک اسیر نمی شدیم .
با این وجود گفته اند که ماهی راهر وقت از آب بگیریم تازه است، ولی شاید این تازگی با حجم فزاینده آلودگی های زیست محیطی دیگر برای سلامت جامعه آنقدر مفید نباشدکه ما به یک خون تازه در رگ های مردم نیاز داریم،خونی که حقوق شهروندی درآن با تاکید بر راستگویی باشد و به جای جریمه برای بسیاری از بحران های اجتماعی، جریمه برای مدیران دروغ گو باشد که این دروغ گویی خاستگاه همه ی بدبختی ها و عقب ماندگی هاست .
دروغی که بیش از 41 سال است سیاست بازان سیاس و بخش اعظم کارگزاران نظام به شیوه هایی گوناگون چه درآراستگی چهره و چه با بازی گرفتن از دین به مردم گفتند و برآیند این همه آن شده که مثلا دو استاندار پیاپی گیلان از استان بوشهر می آیند که هیچ سنخیتی با اقلیم گیلان و فرهنگ گیلان ندارند و آنوقت این استانداران از منزلت نقد و نقد گرایی می گویند و انگاری خودشان از مسیر صواب و راستی بر این جایگاه تکیه زده اند .                                                                               و در چنین برآیندی است که اغلب دروغگویان این دشمنان خدا حاکمان مردم می شوند و پایه گذاران شوربختی و نگونبختی ای که بر مصلحت و حکمت تکیه زده اند و این اکسیر توهم زای خود را داروی ماندگاری شان و فریب بر مردم می دانند.                                          محمد پور بی بالان

نظرات
کد امنیتی روبرو را وارد کنید
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به نوداد گیل می باشد
2015 © Nodad Gil