جمعه 10 فروردین 1403

 

اینکه کارها درکشورمان دریک جاهایی برای خودش همینجوری به پیش برود و در همین راستا راهبردی هم برای آن وجود نداشته باشد،شکی درآن نیست ؛چرا که تاکنون هر کسی توانسته در این بلبشو کارگزاری اندکی  پول ،تن پوشی، ابزار های ورزشی ای را از تن وزیران در آورد و کیف اش را ببرد، می شود کارگزار کارآمد، می شود نماینده کارا و کارآمدمردم در مجلس.ا

این براستی زشت ترین کردار یک انسان خواهد بود که با وزیران بنشیند وبده و بستان های پشت پرده داشته باشند و برآیند آن بشود ناموزونی وشتر گاو پلنگی درآبادانی شهرستان ها .

و از این بدتر آنکه وزیر هم اگر شیله پیله ای داشته باشد و پایش دریک جایی لنگیده باشد ؛آنوقت این نماینده بدکرداراست که نونش توی روغن است و شهرستان اش می شود گل و بلبل و فرایند گسترش یافتگی در آن شهرستان ها هم از سرانه کشور بالا می زند .

البته این را هم می دانیم که همه ی زیان رسانی این گونه کارکردهای پلشت گونه را تنها نماینده مردم انجام نمی دهند که آن کارگزاران وبچه های بالا از زیان کارترین مردم در ناموزونی آبادگری کشورند .

نماینده ای که با بدکنشی خود ؛کنشی را رواج می دهد تا توازن آبادگری رابه سخره گیرد ،بی گمان در بسیاری از کردارهای زندگی اش دچارتوهم آبادگری است ؛به این سخن که او با سوء بهره برداری از کارگزاران بالادستی، دادگری را به بیراه برده و داد برخی شهرستان ها را به کیسه مردمان شهرستان خود واریز کرده است.

نمی دانم این نماینده های مردم از جان مردم خود چه می خواهند که هر وزیری را پستوی کرداری های نابهنجار خود یافته اند ،بی آنکه درک کنند استان های شمالی با سوء کردار راهبردی نمایندگان اش دارد نابود می شود .

 به این سخن که با بررسی های روزآمد برخی اندیشمندان گیلان، شوربختانه در ده سال آینده شمارگان مردمانش به 6 میلیون نفر خواهد رسید و آنوقت نماینده مردم اش مدام در کارگزاری ها و گردانندگی های هر ارگانی بدنبال خذف این تن از اینجا و به کار گیری آن تن در جایی دگر است .

ویا اینکه زد و بندی می کنند تا برای شهر خود به هر شوربختی ای کلاه ونمدی فراهم کنند بی آنکه بیایند در این بدسگالی شان راهبرد  و دورنمای استان مان به بیراهه می رود .

پرسش اینجاست که چرا آنهادلگیر نیستند وما دلواپس نیستیم و نمی نالیم بر آینده فرزاندان مان ؛دارد زیست بوم مان نابود می شود و ،آنگاه شما در پی رزومه (کارنامه )دروغین  برای فرزندان خود هستید که بزودی بر جای شما کارگزار نابخرد بنشینند .

گیریم که انها هم برجای شما نشستند و کارگزارانی چون شما شدند و شدند فرماندار،استاندار ،مدیر کل (گرداننده همه)نماینده مردم در مجلس، برگزیده شورای شهر؛از این همه چه می خواهیم وقتی ما نیاموختیم که برآینداین همه باید در پویایی و شکوفایی زیست بوم ،فرهنگ و کاریابی و درآمد مردمان پدپدارشود ؟.

تا کی می باید دریابیم که گیلان اکنون به یک ستاد همیشگی بحران برای باقی ماندن باقی مانده زیست بوم اش ،کشاورزی اش ،دریایش ،کوه های بی مانندش نیاز دارد،تا کی می خواهید خود را خودخواسته به خواب خرگوشی بزنید ،کی درخواهید یافت که داریم نم نم نابود می شویم و بی گمان پرودرگارهم از آن آگاهی ندارد .

او که گفته اند از رگ گردن هم به ما نزدیک تراست ازدست این برخی نمایندگان بی مقدار و گماشته هایشان در راس کارگزاری های استان و کشور درمانده شده اند و گویا به ناچارراهبری و پیشرانی اینان را رها کرده تا چنین خود کرده گانی با ناسپاسی شان ادب شوند .

نمی دانم چرا درک نمی کنیم که گرفتن چهار دست تن پوش وکندن کمی پول از این وزیر و آن کارخانه دار واز اینگونه کارهای پوپولیستی(مردم فریب ) فریب خود وجور به مردم است و تاوانی سخت در پیش دارد.

درک کنیم که باید وجب به وجب خاک مان را توتیای چشم مان کنیم چرا که دارند با این هجوم بی برنامه وتاتارگونه مردمان از سایر استان های کشور همه چیزمان در خیال انگیزی گسترش یافتگی و آبادگری ناموزون به تاراج می رود.

باید زود و زودتراز دسته های مردمی ای که کارآمد و کاردان هستند برای کاهندگی این تلخکامی ها بهرده برداری کنیم و یک برنامه کوتاه مدت وبازدارنده را بنگارینم تابرایند آن بشود باقی ماندن در همین اندازه ازخرابی و نابخردی کارگزاری دراستان مان .

گلایه این است که شماها و فرزندان تان دو پاسپورته هستید و فردا روزی می روید کانادا و یا در اساس دلبستگی ای هم به آب و خاک ندارید و چون آن مرد بی مقدار فرزندتان را هم در آنورآب بدنیا می آورید تا ما بربیچارگی یک قوم بلند آوازه بگرییم .

اما تنگنا آنجاست که ما اگر دیر بجنبیم باید برای این شش میلیون ونیم شمارگان مردم استان گیلان در ده سال آینده دو و نیم برابر برزیرساخت ها ی کنونی بیفزاییم.

و این فزونی شمارمردمان باید را با کدام کارگزار و کدام برنامه راهبردی در شتاب توفنده مهاجرت ها بهنگام راهبردی کنیم ،نیازمند کنشی خواهد بود که بی تردید از دست چنین کارگزارانی با چنین اندیشه هایی برنخواهد آمد .

و... اکنون ده سال از سخن ما گذشته است و دیگر کشت و رزی در استان مان نیست و کوههای پردرخت هم به خاکستری برای رویش ویلاها تبدیل شد اند و ریزگردها به وفور در گذرند و داشته های آبی به نهایت رسیده است و سوگواره ای که نوشداروی پس از مرگ را به ارمغان آورده است.                           محمدپور بی بالان ..

ستاد دایم بحران برای آمایش سرزمینی گیلان دایر کنیم /

اینکه کارها درکشورمان دریک جاهایی برای خودش همینجوری به پیش برود و در همین راستا راهبردی هم برای آن وجود نداشته باشد،شکی درآن نیست ؛چرا که تاکنون هر کسی توانسته در این بلبشو کارگزاری اندکی  پول ،تن پوشی، ابزار های ورزشی ای را از تن وزیران در آورد و کیف اش را برد می شود کارگزار کارآمد، می شود نماینده کارا و کارآمدمردم در مجلس .

این براستی زشت ترین کردار یک انسان خواهد بود که با وزیران بنشیند وبده و بستان های پشت پرده داشته باشند و برآیند آن بشود ناموزونی وشتر گاو پلنگی درآبادانی شهرستان ها .

و از این بدتر آنکه وزیر هم اگر شیله پیله ای داشته باشد و پایش دریک جایی لنگیده باشد ؛آنوقت این نماینده بدکرداراست که نونش توی روغن است و شهرستان اش می شود گل و بلبل و فرایند گسترش یافتگی در آن شهرستان ها هم از سرانه کشور بالا می زند .

البته این را هم می دانیم که همه ی زیان رسانی این گونه کارکردهای پلشت گونه را تنها نماینده مردم انجام نمی دهند که آن کارگزاران وبچه های بالا از زیان کارترین مردم در ناموزونی آبادگری کشورند .

نماینده ای که با بدکنشی خود ؛کنشی را رواج می دهد تا توازن آبادگری رابه سخره گیرد ،بی گمان در بسیاری از کردارهای زندگی اش دچارتوهم آبادگری است ؛به این سخن که او با سوء بهره برداری از کارگزاران بالادستی، دادگری را به بیراه برده و داد برخی شهرستان ها را به کیسه مردمان شهرستان خود واریز کرده است.

نمی دانم این نماینده های مردم از جان مردم خود چه می خواهند که هر وزیری را پستوی کرداری های نابهنجار خود یافته اند ،بی آنکه درک کنند استان های شمالی با سوء کردار راهبردی نمایندگان اش دارد نابود می شود .

 به این سخن که با بررسی های روزآمد برخی اندیشمندان گیلان، شوربختانه در ده سال آینده شمارگان مردمانش به 6 میلیون نفر خواهد رسید و آنوقت نماینده مردم اش مدام در کارگزاری ها و گردانندگی های هر ارگانی بدنبال خذف این تن از اینجا و به کار گیری آن تن در جایی دگر است .

ویا اینکه زد و بندی می کنند تا برای شهر خود به هر شوربختی ای کلاه ونمدی فراهم کنند بی آنکه بیایند در این بدسگالی شان راهبرد  و دورنمای استان مان به بیراهه می رود .

پرسش اینجاست که چرا آنهادلگیر نیستند وما دلواپس نیستیم و نمی نالیم بر آینده فرزاندان مان ؛دارد زیست بوم مان نابود می شود و ،آنگاه شما در پی رزومه (کارنامه )دروغین  برای فرزندان خود هستید که بزودی بر جای شما کارگزار نابخرد بنشینند .

گیریم که انها هم برجای شما نشستند و کارگزارانی چون شما شدند و شدند فرماندار،استاندار ،مدیر کل (گرداننده همه)نماینده مردم در مجلس، برگزیده شورای شهر؛از این همه چه می خواهیم وقتی ما نیاموختیم که برآینداین همه باید در پویایی و شکوفایی زیست بوم ،فرهنگ و کاریابی و درآمد مردمان پدپدارشود ؟.

تا کی می باید دریابیم که گیلان اکنون به یک ستاد همیشگی بحران برای باقی ماندن باقی مانده زیست بوم اش ،کشاورزی اش ،دریایش ،کوه های بی مانندش نیاز دارد،تا کی می خواهید خود را خودخواسته به خواب خرگوشی بزنید ،کی درخواهید یافت که داریم نم نم نابود می شویم و بی گمان پرودرگارهم از آن آگاهی ندارد .

او که گفته اند از رگ گردن هم به ما نزدیک تراست ازدست این برخی نمایندگان بی مقدار و گماشته هایشان در راس کارگزاری های استان و کشور درمانده شده اند و گویا به ناچارراهبری و پیشرانی اینان را رها کرده تا چنین خود کرده گانی با ناسپاسی شان ادب شوند .

نمی دانم چرا درک نمی کنیم که گرفتن چهار دست تن پوش وکندن کمی پول از این وزیر و آن کارخانه دار واز اینگونه کارهای پوپولیستی(مردم فریب ) فریب خود وجور به مردم است و تاوانی سخت در پیش دارد.

درک کنیم که باید وجب به وجب خاک مان را توتیای چشم مان کنیم چرا که دارند با این هجوم بی برنامه وتاتارگونه مردمان از سایر استان های کشور همه چیزمان در خیال انگیزی گسترش یافتگی و آبادگری ناموزون به تاراج می رود.

باید زود و زودتراز دسته های مردمی ای که کارآمد و کاردان هستند برای کاهندگی این تلخکامی ها بهرده برداری کنیم و یک برنامه کوتاه مدت وبازدارنده را بنگارینم تابرایند آن بشود باقی ماندن در همین اندازه ازخرابی و نابخردی کارگزاری دراستان مان .

گلایه این است که شماها و فرزندان تان دو پاسپورته هستید و فردا روزی می روید کانادا و یا در اساس دلبستگی ای هم به آب و خاک ندارید و چون آن مرد بی مقدار فرزندتان را هم در آنورآب بدنیا می آورید تا ما بربیچارگی یک قوم بلند آوازه بگرییم .

اما تنگنا آنجاست که ما اگر دیر بجنبیم باید برای این شش میلیون ونیم شمارگان مردم استان گیلان در ده سال آینده دو و نیم برابر برزیرساخت ها ی کنونی بیفزاییم.

و این فزونی شمارمردمان باید را با کدام کارگزار و کدام برنامه راهبردی در شتاب توفنده مهاجرت ها بهنگام راهبردی کنیم ،نیازمند کنشی خواهد بود که بی تردید از دست چنین کارگزارانی با چنین اندیشه هایی برنخواهد آمد .

وخواهدگذشت و گذشت و... اکنون ده سال از سخن ما گذشته است و دیگر کشت و رزی در استان مان نیست و کوههای پردرخت هم به خاکستری برای رویش ویلاها تبدیل شد اند و ریزگردها به وفور در گذرند و داشته های آبی به نهایت رسیده است و سوگواره ای که نوشداروی پس از مرگ را به ارمغان آورده است.                           محمدپور بی بالان ..

نظرات
کد امنیتی روبرو را وارد کنید
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به نوداد گیل می باشد
2015 © Nodad Gil