شنبه 8 اردیبهشت 1403

 

.

باران که می‌بارد، زیباترین تلالو و جلوه خداوندی در نجوای هماهنگ قطرات آب بر پهنا و گستره زمین فرو می‌ریزد و هوای درون خاک راهم خنکایی بدیع می‌بخشد.

باران باخود هم‌آوایی، یکدلی و یکرنگی را بگونه‌ای در فراخنای آسمان و زمین می‌گستراند که انسان در بلوای پرشور وشر زندگی از بودنی اینگونه، به آرامش و بودنی لذت بخش می‌اندیشد.

باران که می‌بارد، تازه یادمان می‌آید که به همنوع خود بیش از پیش حس نوع دوستی داریم و باید امنیت چترهایمان راهم برای دیگرانی  قسمت کنیم.

باران آن سواره را به فکر پیاده ها انداخته،  و رقّت قلبی‌اش را این سان به شور می‌اندازد که بیا و این زلالی وشفافی درونمان را باهم به تپش درآوریم و از بودن وزیستنی آگاهانه لذّتی روح‌افزا ببریم.

باران به ما نهیب می‌زند که با فروریزش خود همه‌ی بستر های زمین، کوه و حتی دریا را می‌شُوید و طراوتی دوچندان به آنها می‌بخشد.

و اما باران در آنجایی به گره کور می‌خورد که برخی‌ها برای سیاه نمایی از این همه خوبی لشکر کشیده اند و ویرانی  و مرگ و نیستی را با سیلاب‌های ساختگی به مردمان شان ارزانی داشته‌اند تا تباهی و سیاهی چهره خود را بر همگان بنمایانند.

پس ای باران تو ببار ودلگیر و نومید مباش، که هر آنچه می‌کنی همه خوبی، فراوانی وگشاده دستی است.

« سیاوش رضازاده - رشت»

نظرات
کد امنیتی روبرو را وارد کنید
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به نوداد گیل می باشد
2015 © Nodad Gil